دکتر حسین چگنی
بنیانگذار و مدیر

حسین چگنی

رتبه برتر تجربی و دانشجوی سال هفت پزشکی

از طرف حسین چگنی به تو

یادمه سال کنکور وقتی بلند به همه گفتم: از من انتظاری نداشته باشید من امسال قبول نمیشم هیچ کس هیچ اعتراضی نکرد، هیچ کس حتی امید هم نداد ، انگار حرف دل خودشون رو زده بودم انگار همه میدونستن امسال خبری نیست البته نباید هم خبری میبود من نه مکان مطالعه داشتم نه میتونستم کلاس برم و نه حتی میز وصندلی درست حسابی! اومده بودم خونه مادربزرگم و اونجا اونقدر شلوغ‌ بود که همه میدونستن توی همچین شرایطی‌ حتی فکر کردن به قبولی پزشکی هم خنده داره.
خلاصه که به هر دینی حساب میکردم جهنم بود! ترازا پایین بود، معدل ۱۳ و در شرف اخراج از مدرسه تیزهوشان بودم، البته حقم داشتن من اصلا مدرسه نمیرفتم و کنج تنهایی‌ رو انتخاب کرده بودم ، دلم خوش بود چون توی المپیاد شیمی تونسته بودم پس الانم میتونم. ولی چجوری؟ نمیدونم!
یادمه دی ماه توی ازمون جمع بندی نیم سال اول ترازم اومد ۴۵۰۰ (یه چیزی تو مایه های برگه سفیده این تراز ) دیگه نمیتونستم اتفاقی که داشت میفتاد رو تحمل کنم من حتی اجازه پشت کنکور موندن رو هم نداشتم . یه قلم کاغذ برداشتم و شروع کردم به نوشتن:
من باید چیکار کنم تا پزشکی‌ قبول بشم؟
خب خیلی هم سخت نبود خوابم باید اصلاح میشد، گوشی‌رو باید خاموش میکردم و تمام وقت درس بخونم
خب اوکی حالا چی‌‌بخونم؟ این سوال رو سعی کردم با مراجعه به مشاورم حل کنم با همکاری مشاورم به یک برنامه ریزی خوب‌ برای وضعیت من رسیدیم و من “شروع کردم” و الان در شرف فارغ التحصیلی “پزشکی” هستم.
فاصله بین دو کلمه شروع کردم  و پزشکی شاید کمتر از یک خط باشه ولی برای من مثل یک عمر گذشت! هر روز به خودم میگفتم اگه نشه چی؟ اونوقت فرق تو با کسی که نخونده چیه؟ تو حتی توی تین ایجری عشق و حال هم نکردی و الان هیچ ؟ همیشه جمله معروف وودی آلن رو زیر لب میگفتم: خیلی وقتا یه سری چیزا رو میشه خواست ولی نمیشه داشت!

از هر کس بدم میومد تو دلم میگفتم بذار پزشکی قبول بشم میام میکوبونمش تو صورتت ولی بعدش به خودم پوزخند میزدم که هه به همین خیال باش اخه تو با این شرایط و فقط زمان چهار پنج ماه میخوای چیکار کنی؟  همیشه این افکار همراهم بود ولی پررو بازی در میوردم و کنار نمیکشیدم. حتی در اوج ناامیدی به خودم میگفتم درسته ناامیدم ولی باید یه ناامید در حال درس خوندن باشم! یادمه وقتی موهامو از ته تراشیدم با دیدن خودم خیلی ناراحت شدم ولی باز هم یک کچل در حال درس خوندن بودم!
سخت بود؟ اره! اذیت شدم؟ خیلی! شکست خوردم؟ تا دلت بخواد! ولی آیا ارزششو داشت؟ قطعا! این بزرگ ترین سرمایه گذاری زندگی من بود که چند ماه درس بخونم و بتونم به هدفم و حس دست نیافتنی رضایت مندی از خود برسم .

تمام این اتفاقات باعث شد من مشاوری‌ بشم که جدا از‌ بحث های علمی ، مطالعه فراوان و تجربه بتونم تو رو در هر وضعیتی “درک” کنم و تمام راه حل های مشکلاتت رو بدونم و کمکت کنم و حالا میخوام کاری کنم تو هم به هدفت و حس رضایت از خود برسی!
در خانواده کولمد فرقی نمیکنه تجربی‌ باشی ، ریاضی یا انسانی ما در هر حالتی توسط‌ متخصصین با تجربمون تو رو رشد میدیم تا لایق اهدافت باشی!
دیگه نه میخواد نگران هزینه های سرسام اور کنکور  باشی‌ نه کدوم کتاب و دبیر بهتره و چجوری درس بخونم و نه اینکه ایا میرسم یا نه ! فقط و فقط‌ کافیه کارهایی که بهت میگیم رو انجام بدی تا تو هم جزو صدها رتبه برتر کولمد باشی (و صدالبته صدها نفری که در خانواده کولمد به اهدافشون رسیدن ولی از نگاه جامعه رتبه برتر نیستن )
پس اگر قول میدی پس از پیوستن به حانواده کولمد با ما همراه باشی و تمام تلاش خودتو بکنی ما هم قول میدیم کاری کنیم تا سالها بعد کنکورت ما رو دوست داشته باشی